جستجو
-
۱تصویر
عکس دسته جمعی
از راست: ناشناخته، سیمین پزشک نیا، عشرت الملوک عامری، امان الله عامری، و نپتون کلانتری
-
۲تصویر
عکس دسته جمعی
از راست: اورانوس کلانتری، ناصر عامری، و نبطون [نپتون] کلانتری؛ پشت عکس، نامه عشرت کلانتری به برادرش: برادر جان عزیزم قربان شکل ماهت برم دیروز عکس برادر عزیزم را زیارت کردم چشمم روشن شد انشاءالله همیشه اوقات خوش و سلامت باشید از حال خواهرت خواسته باشید غیر از دوری مفارقت سرکار دیگر ملالی ندارم عکس بچهها را خواسته بودید تقدیم شد. سالار خدمت سرکار عرض سلام میرساند یک عالم مشتاق ملاقات سرکار میباشد یک کاغذی هم در طهران برای سرکار نوشتم جوابی نرسیده از سرکار عزت الله و نصرت الله و اورانوس و نبطون خدمت دائی جان عزیزشان عرض سلام میرساند [میرسانند] و دست سرکار را میبوسند زیاده قربانت عشرت...
-
۱تصویر
عکس دسته جمعی
ردیف جلو، از راست: فاطمه عامری، ناشناخته، اورانوس کلانتری، ناشناخته، و روشن کلانتری؛ ردیف وسط، از راست (بزرگسالان): امیرهوشنگ اسفندیاری، آذرمیدخت پزشک نیا، امانالله عامری، عشرت الملوک عامری، سیمیندخت پزشکنیا، ناشناخته، نپتون کلانتری، ناصر عامری، و سلیمان عامری؛ بقیه ناشناخته
-
۲تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۲۶ ش
شامل احوالپرسی، بیشتر ماندن به واسطه کارهای فراوان، سلام رساندن خدمت حضرت علیه خانم، فاطمه، فریده، غلامحسین، سالار مظفر، امیرهوشنگ، عزت الله، اورانوس، و نپتون، و ارسال مرکبات به کرمان
-
۱تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۳۰ ش
شامل احوالپرسی از همسر و و فرزندانش، آمدن به بم پس از چند روز توقف در ابارق، خوبی هوا، سرماخوردگی، سلام رساندن به غلامحسین، فاطمه، فریده، ارسال خرما و پرتقال، آمدن میرزا محمدخان، حرکت از بم به وکیل آباد، فرستادن نامهها و روزنامه، رفتن برادرش به رحمت آباد، ارسال خبرهای تازه، سلام رساندن به نپتون، عزت الله، و سیمین
-
۲تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۳۳ ش
شامل احوالپرسی از همسر و فرزندان، تشکر از زحمات همسرش، حرکت به نگار، دعوت شبانه به منزل آقای عدل و دعوت به ناهار در منزل محمد آگاه، آمدن زین العابدین خان به کرمان از تهران و جمع شدن دوستان، سفارش دادن لوازم مورد نیاز آذر از آمریکا، گرفتن پاسپورت برای خودش، آذر، فاطمه، و فریده، رسیدن پذیرش بچهها در مدرسه خارجی که سالی دو هزار تومان هزینه دارد، ارسال مواد غذایی، سلام به فریده، گلناز، غلامحسین، و فاطمه، ارسال نامه خانم سیامک، خوبی هوای کرمان، حضور عشرتالملوک و نپتون در کرمان، سلام رساندن عزتالله به آذر، و سلامت بودن سیمین و بچههایش
-
۲تصویر
نامه محمد و غلامحسین عامری به آذرمیدخت، ۱۳۴۲ ش
شامل احوالپرسی از همسرش، درست شدن کار پاسپورت فاطمه و فرستادن آن به همراه هزار دلار به دست هاکوپیان به تهران، پیوست نامه دکتر برای فاطمه، سلام به فریده و گلناز، خیال سفر به ابارق، نگرانی برای غلامحسین که تنها در کرمان می ماند، گله هاکوپیان و خانمش از خداحافظی نکردن آذر و فاطمه، دعوت شدن به منزل برادرش امان الله و منزل عزت الله خان، دیدار مهین از وی، رفتن والده به ماهان، و سلام رساندن به ناصر، روشن، اورانوس و نپتون کلانتری، پوران، دکتر دفتری، عباسخان، و شیرین و بشارت رضوانی؛ همراه با نامه غلامحسین به مادرش شامل سلام و احوالپرسی از وی، فاطمه، فریده، گلناز، رخساره، سعید، محمد، و نصرت
-
۴تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۲۶ ش
شامل احوالپرسی، توقف پنج روزه در بم و سپس رفتن به عباس آباد و وکیل آباد، علاقه به حضور خانواده در بم و وکیل آباد، سلام رساندن به حضرت علیه خانم، فاطمه، و فریده، چند روز مهمان بودن در خانه فامیل، مهمانی شوکت نظام، عرض سلام خدمت سلیمانخان، سالار مظفر، همشیره، امیرهوشنگ، عزت الله، اورانوس، و نپتون، رسیدگی حسین نصرالله و یونس بر کار بنایی وی، خبردهی از سرکار علیه والده در تهران، تاریخ چک و پرسش درباره موجودی حساب از هخامنش در بانک ملی، سلام رساندن به فرج الله و امان الله، ارسال مرکبات توسط محمد شوفر، یک هفته ماندن در ریگان، و درخواست اطلاع رسانی از اوضاع نگار
-
۱تصویر
عکس دسته جمعی
ردیف عقب، ایستاده از راست: نصرت الله، اورانوس، نپتون، و عزت الله کلانتری؛ ردیف وسط، نشسته از راست: فخری ابراهیمی و مهرداد در آغوشش، عشرت الملوک عامری و رضا در آغوشش، و سیمین دخت پزشک نیا و محمد مهدی در آغوشش؛ ردیف جلو، نشسته از راست: روشن، مریم، ناشناخته، و ونوس کلانتری
-
۳تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۳۲ ش
شامل احوالپرسی از همسر و فرزندانش فریده، فاطمه، و غلامحسین، ابراز ناراحتی از بیماری گلناز، حرکت از کرمان به سمت نگار، راین، ابارق، بم، وکیل آباد، و عباس آباد، ارسال نامهها و روزنامههای رسیده، سلام رساندن به حضرت علیه والده، برادرش، همشیره، سالار، اورانوس، نپتون، عباسخان، عزتالله، نصرتالله، و فرج الله، فرستادن یک کامیون هیزم و گندم به کرمان، گرفتن خبر رسید آن از غلامعباس و گرفتن پول از وی در صورت احتیاج، تهیه دیدن یک کره اسب برای غلامحسین، و رسیدن جوالها